دو شنبه 23 ارديبهشت 1392
امام عليه السلام در پاسخ كسى كه تقاضاى موعظه كرد فرمود: از كسانى مباش كه بدون عمل اميد سعادت آخرت را دارند،و توبه را باآرزوهاى دراز تاخير مىاندازند درباره دنيا همچون زاهدان سخن مىگويندولى همچون دنيا پرستان عمل مىكنند.
هرگاه چيزى از دنيا به او برسد سير نمىشود،و اگر نرسد قانع نخواهد شد،از شكر آنچه به او داده شده عاجز است،ولى باز هم فزونى مىطلبد،ديگران رااز كار بد نهى ميكند،اما خود نهى نمىپذيرد،به ديگران امر ميكند اما خودشعمل نميكند،نيكان را دوست مىدارد اما عمل آنها را انجام نميدهد،گنهكاران را دشمن ميدارد اما خود يكى از آنها است،مرگ را بخاطر زيادىگناهانش مكروه مىشمارد اما خود بآنچه مرگ را بخاطر آن ناخوش ميداردادامه مىدهد،اگر بيمار شود پشيمان مىگردد و اگر تندرستباشداحساس امنيت ميكند و به لهو مىپردازد،به هنگام سلامت مغرور است و بههنگام گرفتارى نااميد.اگر بلائى به او برسد همچون بيچارگان دعا مىكند،و اگر آسايش و وسعتبه او برسد همچون مغروران از خداى روى ميگرداند.
نفس،او را در امور دنيا به انجام آنچه گمان دارد وادار ميكند،ولى در امورآخرت به آنچه يقين دارد اعتنا نميكند!بر ديگران به كمتر از گناه خود ميترسدو براى خويش بيشتر از آنچه عمل كرده اميد دارد.اگر بىنياز شود مغرورو مفتون ميگردد،و اگر فقير شود نوميد و سست ميشود.
در عمل كوتاهى مىكند و در سؤال مبالغه،هرگاه شهوتى بر او عارضشود گناه را جلو مياندازد و توبه را تاخير!و اگر محنتى به او برسد صبر و شكيبائى رابكلى از دست ميدهد، عبرت آموختن را توصيف ميكند ولى خود عبرت نميگيرد،موعظه بسيار ميكند اما خود موعظه نميپذيرد،سخن بسيار ميگويد اما عمل كم ميكند.
براى دنياى فانى كوشش فراوان دارد ولى براى آخرت باقى مسامحهكار است.غنيمت را غرامت ميبيند،و غرامت را غنيمت(آنچه در راه خداانفاق ميكند در نظر او غرامت است و آنچه در راه معصيتخرج ميكند غنيمت!)از مرك ميترسد ولى فرصتها را از دست ميدهد،از ديگران معصيتهاى كوچك رابزرك ميشمارد در حاليكه بزرگتر از آن را از خود ناچيز به حساب ميآورد،طاعتى را كه اگر ديگران انجام دهند كوچك ميشمرد از خودش بزرك ميداند. اوبه مردم ايراد ميگيرد اما با خودش مجامله ميكند،لهو و لعب با ثروتمندان نزد اواز ذكر خدا با فقيران محبوبتر است!به نفع خود بر زيان ديگران حكم ميكند.اما هرگز به زيان خود به نفع ديگران حكم نمىكند،ديگران را هدايتميكند و خود را گمراه ميسازد.مردم از او اطاعت ميكنند و او مخالفت مىورزدحق خود را ميگيرد ولى حق ديگران را نمىپردازد از مردم در آنچه معصيتخدا نيستميترسد ولى از خدا در ستم كردن بر مردم نميترسد.
سيد رضى ميگويد:اگر در اين كتاب جز اين كلام نبود براى اندرزو موعظه و بينائى بينندگان و عبرت ناظران كافى بود.
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها: نهج البلاغه, دنیاطلبی, علی{ع}, ادعا, خودبزرگبینی, امتیاز طلبی, کوتاهی درعمل, تکبر, بی اعتقادی, ,
نويسنده : علی